دلگیرازحوالی دورو ورم هستم...وقتی به آینه نگاه میکنم وموهای ژولیده وریشهای دراومده ونیومده وصورت بی حال وچشماییی که دیگه کمترمیدرخشرو می بینم ازخودم بدم میاد...! یوقتایی آدم ازخودش تردمیشه, مثل الان من, احساسی که دیگه خاک شده...احساسم تکراریه...ولی من میخام برگردم به کودکی...کودکی که واسه بچهای پایینه! اگه بخایم بیخیاله اولاشوجنگ ایناش بشیم، خوشیای مطلقش میمونه. مثل وقتایی که توی تشتک نوشابه گِل میکردیم وباهاش سه ضرب بازی میکردیم, چه نقشه هایی میکشیدیم، شایدچندکیلومتر! باته گچای دزدی ازمدرسه که یذره نوک انگشتامون جامیشد وهمیشه نوک انگشتام واسه کشیدن به اسفالت زخم بود...بعدازمهندسی و اتمام نقشه بازی شروع میشد, وقتایی ام که وضعمون بهتربود فوتبال ولاستیک بازی توبورس بود. عاشق توپه داغونه فوتبال بودیم! وقتی توجوب(جوی آب!) می افتاد اگه میخاستیم باکلاس وتمیزباشیم دوتادستامونو میذاشتیم دوطرف جوب وپاهامونو میکردیم توجوب، به دستامون تکیه میدادیم تابا پا توپودربیاریم بعدش بادست میگرفتیمشو چرخشی مینداختیمش بالا وهمه آبش می پاچید رولباس وصورتمون که مثلن توپه خشک شه, (تازه این واسه وقتایی بود که نمیخاستیم جوبی وکثیف شیم)! به قول یه دوست اونوقتا صبح که میشد یه دست ماهارو ازخونه پرت میکرد بیرون و شب همون دسته ازخونه درمیومدو می کردمون تو خونه!...
من تو کوچه هاو بهتربگم تو جوبای زلال بچگیم میخام برم که دوباره خیس وکثیف و سیاه ازخوشحالی وشادی کودکی شم وهیچی برام مهم نباشه جزبرنده شدن تو سه ضرب! یاتوپم که آب جوب نبرتش!...
من میخام برگردم به کودکی...!
بقول آقامون حسین پناهی :
که میخواستی برگردی به کودکی؟
کی تا حالا برگشته به کودکیش؟ کِی ؟ کجا؟
میخواستم! اما مقدورم نشد باید مقدورم بشه
خنده های بی دلیل گریه های بی دلیل
خیرهگی ها خیرهگی ها خیرهگی
خیره گی هاو سکوت.....
salam,webe ghashangi darin,matalebetonam ghashang bood
movafagh bashi
ta zamani ke be farda omidvari eghtedar az ane tost,anche kerme abrisham anra payan midanad,dar nazare parvane aghaze zendegist
پروانه هابدنبال پیله هایشان میگردند َ شاید دوباره بتوانند کرم شوند!!...
ااااااااا.تو کی اومدی؟
چرا آپ نکردی؟
فعلنات گرفتارم. توام خوب وب مهمونه منو بالا بردیا آفرین. اگه اینجوری زیاد بشی منم نوشته های درس حسابی میکارم اونجا!!